دخترها و پسرها چگونه باید با هم رفتار کنند؟
شوخی و خنده و گاهی درد دل و گفتوگوی دختر و پسری که به نظر نمیآید به
قول قدیمیها بهچشم خواهر وبرادری به هم نگاه میکنند، یا قدم زدن
دوستانه آنان همراه با پیوستگی دستهایشان، این روزها در شهرها دیده
میشود.
تکرار این نمایش هر روزه، هنوز مانع از آن نشده که مردم حتی در بالاترین
سطح از گرایشهای غربی، فرزندان خود را از این نوع روابط منع نکنند.
هنوز پسران و پدران رفت وآمدهای خواهران و دختران را کنترل میکنند و
غیرت مرد در واکنش به این مسایل، خریداری دارد.
به نظر میرسد نوعی بلاتکلیفی مردم در برخورد با این مساله اجتماعی و
تضادها در برخورد با آن، نشانگر این است که ایران نه کشوری کاملا سنتی و
بسته است که ارتباط دختر و پسران را نیازمند اشد مجازات بداند و نه مانند
کشورهای غربی این موضوع را روزمره و پیش پا افتاده میداند.
واقعیت این است با گسترش فرهنگ شهرنشینی و بروز تضادهای فرهنگی، جامعه
ایران برخی از نمادهای مدرنیزم از جمله ارتباط قبل از ازدواج بین دختران
و پسران که مورد بحث بسیاری از محافل جامعهشناسانه و روانشناسانه در
کشور قرار گرفت را پذیرفتهاست.
باتوجه بهاینکه این نوع ارتباط به سبکی که در فرهنگ کشورهای غربی تعریف
شده از پایه و اساس با فرهنگ ایرانی اسلامی به شدت در تضاد است، آسیبهای
اجتماعی فراوانی مانند دختران فراری، اعتیاد و... را در سالهای اخیر به
دنبال داشته است.
واقعیت این است که دختر و پسر ایرانی، بیپروا و بدون توجه به هنجارهای
اجتماعی درجامعه کنونی ایران به دلایل مختلف، ارتباطی پنهانیوعاطفی
برقرار می کنند و این در حالی است که باور به سنتها و هنجارها در
ناخودآگاه آنان موجود است.
دختر به شدت از اینکه والدین وی پی به ارتباط پنهانی وی ببرند بیمناک
است، اما از آنجا کهمیپندارد، پسر مورد علاقهاش، وی را به عقد خود
درخواهد آورد، به ارتباط خود ادامه میدهد.
این درحالی است کهبسیاری از پسرانی که با دختران ارتباط برقرار میکنند
فقط به عنوان سرگرمی و نوعی تفریح به این ارتباط نگاه میکنند.
این پسر در خانوادهای پرورش یافته که همواره در گوشش زمزمه کردهاند
دخترانی که به راحتی با پسران ارتباط برقرار میکنند، نمیتوانند زن
مناسبی برای زندگی باشند و با این دیدگاه به ارتباط خود ادامه میدهد.
دیدگاه سنتی این افراد زمانی آشکار میشود که به راحتی با جنس مخالف
ارتباط برقرار میکنند و بهشدت مراقب رفتارها و ارتباطات بستگان مونث
خود هستند تا مبادا آنان رفتارهایی از این دست داشته باشند.
البته این مقدمه تاییدی برازدواجهای سنتیگذشته که پدرومادر میپسندیدند
و دختر و پسر بدون اینکه همدیگر را ببینند به عقد یکدیگر درمیآمدند
نیست، چه اینکه سالهاست پسران و دختران زیادی با شناخت کافی از یکدیگر ،
زندگی مشترک را آغاز میکنند و به طور نسبی از زندگیشان راضی هستند.
پس چه باید کرد؟
شاید کارشناسانی که سال هاست این موضوع را مورد پژوهش و بررسی قرار
دادهاند تا راهکاری مناسب برای رویارویی با آن بیابند پاسخی برای واژه
"پس چه باید کرد ؟" داشته باشند.
به گفته کارشناسان علوم تربیتی، سن، شخصیت فرد، برداشت یک فرد از جنس
مخالف، تربیت خانوادگی و... در چگونگی برقراری ارتباط وی با جنس مخالف
موثر است.
بسیاری از دختران و پسران به گونهای تربیت شدهاند که در چرخه اجتماع-
مداری از جنس مخالف گریزان نیستند و در قالب مسایل کاری ، درسی و... بدون
هیچ گونه احساس عاطفی، بقای زندگی اجتماعی خود را تضمین میکنند.
امامتاسفانهبرخورد نادرست خانوادگی در تربیت فرزندان، شخصیتهای متزلزلی
بار میآورد که در شروع زندگی اجتماعی، هرگونه واکنش از سوی جنس مخالف،
وی را به رویایی عاطفی فرو میبرد.
آمار آسیبهای اجتماعی نشان میدهد این سوء برداشتها چه عواقب
ناخوشایندی بخصوص برای برخی دختران بهبار، آورده است.
روانشناسان براین باورند، درچرخه زندگی عاطفی جوانان، واکنشهای والدین
دربرابر رفتارهای فرزندان، موجب پی ریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ
میشود.
دکتر "عیسی جلالی" روانشناس و استاد دانشگاه در این مورد ، گفت: برخورد
والدین با دختر و پسر در دوران بلوغ در خصوص روابط بین آنان موثراست.
وی افزود: دختران در این سنین نیاز به خودشناسی و شناخت استعدادهایشان
دارند و این موقعیت والدینی را میخواهد که به آنان کمک کند.
به گفته این روانشناس، هر چه میزان اختلافات میان والدین با فرزندان
دختر بیشتر باشد، رفتارهای ناسازگارانه ضد اجتماعی در آنان بیشتر میشود.
وی افزود: نیاز به جنس مخالف بخصوص در دوران بلوغ یک غریزه طبیعی است و
تا چنیناحساسی نباشد در نهایت خانواده تشکیل نمیشود اما چگونگی برآوردن
این نیاز کوره راههایی دارد که ممکن است فرد را به بیراهه بکشاند.
شناخت و احترام
این روانشناس در توضیح شکلهای مختلف ارتباط بین دختر و پسر گفت: گاهی
برخورد دو جنس مخالف، مبتنی بر شناخت و احترام متقابل است.
وی افزود: گروه زیادی از دختران و پسران ایرانی تحت آموزش و تربیت صحیح
خانواده، از جنس مخالف گریزان نیستند.
این روانشناس، گفت : فرزندان در این خانوادهها میآموزند جنس مخالف
موجوداتی عادی و معمولی هستند، لیکن آدابی را از لحاظ اجتماعی و شرعی در
برخورد با آنان باید مراعات کرد.
جلالی بر این باور است، " بحث و گفتوگوی خانوادگی، در مورد واقعیت جنس
مخالف، در کاهش بسیاری از انحرافهای دوران نوجوان و جوانی موثر است".
وی برخورد با جنس مخالف بر مبنای شرم افراطی را نوع دیگری از واکنش- های
فرد معرفی کرد و گفت: شرم یک ناتوانی دراظهار وجود و ابراز خود است و
لیکن حیا رفتاری است، اختیاری و ارادی.
این روانشناس بر این باور است که شرم در رابطه با جنس مخالف باعث بروز
مشکلات زیادی میشود در صورتی که حیا باعث توازن و درست عمل کردن در
مقابل جنس مخالف میشود.
وی افزود: در شناخت حد و مرز حیا و شرم و تفاوت قائل شدن میان این دو،
خانواده نقش اساسی ایفا میکند.
به گفته جلالی، شرم و خجالت احساس منفی به جوان و نوجوان میدهد و باعث
میشود تا او احساس خویش را در مورد جنس مخالف بیان نکند و به سمت افراد
غیرمجرب و حتی ناباب رفته و راهکارهای خطرناکی را دریافت کند.
وی برخورد مبتنی بر پرخاشگری را نوعی از رفتارهای ناهنجار افراد در برابر
جنس مخالف برشمرد و گفت: پرخاشگری عمل یا گفتاری است که به منظور آسیب
رسانیدن به شخص یا شی دیگری انجام میگیرد.
ویراژ موتور
این استاد دانشگاه، گفت: پسرانی که با ویراژدادن سریع موتور یا ماشین در
مقابل دختران باعث ترساندن آنان شده یا با پرتاب سنگ ، شیشه خانهها را
می شکنند، تمایل و رفتار پرخاشگرانه خویش را نشان میدهند.
وی در توضیح رفتار پرخاشگرانه افراد، توضیح داد: آشنایی نداشتن کافی در
مورد آداب برخورد با دیگران، این افراد را دچار ترس و دلهره میکند و این
ترس آنان را به طرف رفتار پرخاشگرانه به صورت نوعی دفاع میکشاند.
جلالی گفت: برخورد بانسل جوان باید براساس واقع بینی منطقی و ظریف باشد و
از هرگونه افراط و تفریط در این راه خودداری شود.
روانشناس دیگری، زیاده روی در معاشرت را نوع دیگری از ارتباط نادرست بین
دختر و پسر به شمار آورد و گفت: اینگونه معاشرتها به طور معمول ناشی از
بینش خاص غرب گرایی است..
دکتر " احمدرضا سهرابی " گفت: داشتن میهمانیهای مختلط و شوخی و خنده ،
غیرمقید بودن در مورد نحوه پوشش و حتی تماس بدنی مانند دست دادن یا دست
همدیگر را گرفتن از جمله مشخصههای معاشرتهای افراطی است.
وی دیدگاه خانواده را در چگونگی برقراری این گونه ارتباط موثر دانست.
سهرابی گروه دوستان را نیز در شکلگیری رفتار یک فرد موثر دانست و گفت:
نوجوان به دلیل اینکه در سن حساسی قرار دارد، به طور معمول گروه همسالان
را در بسیاری از موارد بخصوص اگر خانواده نیز شرایط را فراهم کند،جایگزین
خانواده میکند.
وی افزود: دوستان نزدیک نوجوان نیز گاهی بر اساس افکار غیرواقعی یا منطقی
خود تسهیلاتی برای برقراری ارتباط فرد با جنس مخالف برقرار میکنند.
سهرابی گفت: این ارتباط وجلب توجه باعث میشود که نوجوان با کوچکترین
احساس علاقه نسبت به جنس مخالف در چرخه تعامل هم حسی و همدردی قرار گیرد
و این چرخه گاه آنان را به سوی رفتارهایی سوق میدهد که به لحاظ اجتماعی
و اخلاقی ناپسند است.
وی یکی از مواردی که خانوادهها باید برای تربیت اجتماعی افراد مهیا کنند
را آماده ساختن آنان برای رودررو شدن با جنس مخالف ذکر کرد.
این روانشناس، این امر رامستلزم شناخت صحیح خانوادهها از الگوی مناسب
رفتار اجتماعی و آموزش آن به فرزندان دانست.
وی افزود: در کنار این مسایل، نحوه برخورد جامعه، یعنی مردم و اطرافیان
نوجوان از دیگر عوامل موثر در ایجاد این نوع رفتار است.
سهرابی گفت: آشنایی والدین ، مربیان و آموزگاران با روحیه نوجوانی و
برخورد صحیح با آن در ایجاد رابطه درست وی با جنس مخالف کارساز است
«اهرام» ناگفتههای بسیار دارد
بیگمان اهرام مصر ناگفتههای بسیار دارند.
میگویند: در مصر عهد دودمان
سوم معمار نابغهای به نام ایم حوتپ Imhotep برای
فرعون مصر، زوسر «جوزر»
(حدود ٢٦٤٩ - ٢٦٦٣ ق م) مجتمع عظیمی در
سقاره، و گورستان گروهی نزدیک
تختگاه مصر؛ ممفیس میسازد.
افزون بر این، هرمی پله پله از سنگ بنا ساخت و
مرقد و تأسیسات جانبی
دیگری در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظیم زوسر
که به منظور حفاظت از جسد
فرعون مصر بنا شد؛ کهنترین اثر معماری باقی
مانده از مصر باستان است.
این معماری خود الگویی شد تا آیندگان به تقلید
و تبعیت از آن، دست به کار
ساختمانی عظیمی بزنند که یکی از عجایب
هفتگانه جهان شناخته شود.
معماری پادشاهی کهن، اهداف و انگیزه های آن
دست مایه ای گردید تا مورخان
و باستان شناسان بر این دوره پانصدساله و
شرایط و اوضاع اجتماعی آن را بر
مبنای بناهایی که به هر صورت از سنگ آهک و
گرانیت در مقیاس بزرگ برای
ساختن ساختمان ها در مقبرهها به کار
میرفت، شناسایی کنند.
جالب این که در این دوره ، معابدی شبیه آن چه
در دودمان یکم و دوم
پادشاهی متداول بود، به ندرت ساخته میشد. به
طوری که اشاره شد، در پایان
دودمان سوم پادشاهی، ساختن اهرام آغاز و به
تدریج گسترش پیدا کرد. اما
کمال حشمت این معماری تنها مدیون دودمان
چهارم پادشاهی است که در آن عهد
احداث چنین آرامگاه های پادشاهی با عظمت و
پرشکوه، رونقی فراوان یافت.
ساخت اهرام مهمترین و اصلی ترین سازندگی این
دوره را تشکیل میدهد؛ این
معماری بدیع خود موجد تحولی شگرف گردید و تمدن
و فرهنگ فراعنه به یک
شکوفایی بی نظیر دست یافت؛ به گونه ای که مشعل
هدایتی برای صنعتگران مصری
برای یک دوره سه هزار ساله بعدی شد.
اهرام مصر نمایانگر اوج دستاوردهای فنی،
معماری، طراحی و تزیینات است که
تنها در سایه یک سازمانبندی منظم،
استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با
انگیزه های قوی، و مهم تر از همه امنیت کافی و
ثروتی کلان امکان پذیر
بود. دوره دودمان چهارم پادشاهی اندکی افزون
بر یک سده دوام آورد
(٢٤٩٨-2613پ م) و شش پادشاه از این دودمان بر
مصر فرمانروایی کردند.
هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه
است، البته این تنها بنایی
است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز
باقی مانده است. زمانی که این
هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن
زمان محسوب می شدواین رتبه را
تا ٤٠٠٠ سال حفظ کرد.
پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.
یکی از این پادشاهان خفو بود.
در حدود ٢٥٨٠سال قبل از میلاد مسیح این هرم
بزرگ را برای محل دفن یاهمان
آرامگاه فرعون ساخته اند. خفو همان
فرمانروایی است که یونانی ها
اوراخئوپس می نامیدند. و پس از مدتی پسر ونوه ی
خفو نیز برای خود هرم
هایی را ساختند. البته در اطراف ودر مجاورت
این سه هرم چند هرم کوچک نیز
بنا شده اند که این هرم ها متعلق به درباریان
وملکهها بوده است.
مصریان باستان اعتقاد داشته اند که انسان پس
از مرگ دوباره زنده می شود و
به همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی
مردگان خود موادغذایی و وسایل
دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می کردند
واهرام مصر نیز برای حفاظت
ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است.
اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که
درکنار آنها هرم های کوچکی
نیز وجود دارند. وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک
می بینیم هرم وسطی از همه
بزرگتر به نظر می رسد، ولی این اشتباه است،
زیرا که هرم وسط چون روی زمین
مرتفعتری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.
ولی در اصل هرم خفو که سمت
چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است....
کشف یک محقق ایرانی
برای نامرئی کردن اجسام
یک محقق ایرانی در دانشگاه پنسیلوانیا به کمک یکی از همکارانش نشان داده است که میتوان با استفاده از پرتوهای پلاسمایی اجسام را نامرئی کرد.
ایده نامرئی کردن اجسام تا چندی پیش تنها در سطح داستانهای تخیلی علمی نظیر مرد نامرئی، اچ جی ولز، مطرح بود اما نادر انقطاع و آندرا آلو از دانشگاه پنسیلوانیا شیوهای را پیشنهاد کردهاند که با استفاده از آن میتوان با فناوریهای موجود اجسام را تا حد زیادی غیرقابل رویت ساخت. به اعتقاد فیزیکدانان این روش کاربردهای متعددی در فناوریهای نظامی مربوط به مخفی کردن و استتار اجسام خواهد داشت. در گذشته گروههایی از فیزیکدانان کوشیده بودند با روش موسوم به روش آفتاب پرست به استتار اشیا و ااجسام دست یابند. آفتاب پرست در زمانی که بر روی یک شاخه قرار میگیرد، برای پنهان کردن خود از چشم دشمنان بدنش را به رنگ شاخهای که بر آن قرار دارد در میآورد. به عنوان مثال ری آلدن از دانشگاه کارولینای شمالی سیستمی از آشکارسازها و تابش کنندههای نور را پیشنهاد کرد که برای پنهان کردن یک جسم نظیر آپارات سینما صحنهای را در پشت سر جسم تصویر میکند و جسم یا شیء مورد نظر را در شلوغی آن صحنه از پیش چشم بیننده محو میسازد. محققان دانشگاه توکیو نیز بر روی نوعی پارچه تحقیق میکنند که بر همین مبنا عمل استتار را انجام میدهد. در داخل این پارچه دانههایی نظیر رشته تسبیح کار گذارده شده که میتواند صحنهای را که بر روی آن تابنده میشود منعکس سازد و جسمی را که این پارچه بر آن پوشانده شده نظیر بدن آفتابپرست به رنگ محیط درآورده و به این ترتیب آن را نامرئی سازد. اما انقطاع و همکارش از روش موثرتری بهره گرفتهاند. در شیوه پیشنهادی آنها نوری که از جسم بازتابیده میشود به حداقل کاهش مییابد و از آنجا که رویت اجسام تنها در هنگامی میسر است که نور بازتابیده از آنها به چشم برسد در غیاب این بازتابش شیء یا جسم عملا نامرئی میشود. جنبه اصلی در مدل پیشنهادی این دو محقق استفاده از نوعی صفحه یا پرده از جنس پرتوهای پلاسمایی است که با امواج بازتابیده شده از سطح جسم تداخل میکنند و آنها را از بین میبرند. پرتوهای پلاسمایی از جنس امواج الکترونیکی چگال هستند که زمانی به وجود میآیند که الکترونهای روی یک سطح فلزی با ضرباهنگ خاصی به حرکت درآیند. به گفته این دو محقق لایهای از این ماده پلاسمایی میتواند نور بازتابیده شده از سطح جسم را از بین ببرد البته به این شرط که تواتر نور بازتابیده شده به تواتر تشدید پرتوهای الکترونیکی نزدیک باشد. به گفته انقطاع برای همه نورهایی که در طول موج مریی قرار دارند خود طبیعت بهترین سپر پلاسمایی را فراهم آورده. این دو سپر عبارتند از پردهها یا سطوحی که از طلا یا نقره ساخته میشوند. در مورد دیگر انواع طول موجها نظیر مادون قرمز یا مایکروویو می توان از ساختارهایی که به صورت مصنوعی و با ترکیب ردیفهایی از سیمپیچها درست میشوند برای ساختن سپر محافظ استفاده کرد. این قبیل سپرها دارای خواص غیرمتعارف الکترومغناطیسی خواهند بود. محقق ایرانی و همکارش با انجام محاسباتی نشان دادهاند اجسام کروی یا استوانهای که با این قبیل سپرها پوشیده شوند عملا نور بسیار کمی از خود باز میتابند. در عمل زمانی که این اجسام در معرض نور مریی قرار داده میشوند نوری که از آنها به چشم میرسد آنقدر اندک است عملا دیده نمیشوند. یک محدودیت این فناوری آن است که هر سپر مخصوص تنها برای یک طول موج خاص کار میکند و به عنوان مثال جسمی که در زیر نور قرمز غیرقابل رویت شده اگر تحت پرتوهای به رنگ سبز یا آبی قرار گیرد قابل مشاهده خواهد بود. نکته دیگر آنکه سپر نامرئی کننده زمانی عمل میکند که طول موج با تابیده شده نزدیک ابعاد خود جسم باشد. به این ترتیب در مورد نور مرئی از این سپر تنها برای مخفی کردن اجسام میکروسکوپی میتوان استفاده به عمل آورد. اجسام بزرگتر تنها هنگامی از دید پنهان میشوند که پرتوهای با طول موج بلندتر به آنها تابیده شود. بنابراین با این فناوری نمیتوان افراد یا خودروها را نامرئی کرد. اما انقطاع معتقد است که از این فناوری میتوان در زمینههای دیگر نظیر تولید موادی که از برق زدن و درخشش اجسام جلوگیری میکنند استفاده به عمل آورد. این سپرها همچنین میتوانند مانع از تاثیر نامطلوب نوری شوند که از اجسام ریز پراکنده میشود و به این ترتیب میتوانند بازده میکروسکوپها را افزایش دهند. یک کاربرد دیگر این روش نامرئی کردن ماهوارهها در فضا است.
نتیجه:
راهنمایی اصولی دروغگویی
بهترین و مفیدترین راهنمایی که می توان برای ابنای بشر نوشت، راهنمای دروغ گفتن است؛ اما گویا تا به حال کسی چنین خودآموزی ننوشته است است. اولین دلیل این امر شاید این باشد که ابنای بشر ذاتا بلدند دروغ بگویند و از این رو نوشتن خودآموز دروغ گویی در حکم "زیره به کرمان بردن" یا "موشک بالستیک به آمریکا صادر کردن" باشد. دلیل دوم هم احتمالا وجود ندارد.
با این حال به نظر من بعضی از شاخه های دروغگویی که این فعل را خاص می کنند، احتیاج به خودآموز دارند. مثلا دروغ گویی "صادقانه" یا دروغ گویی "اصولی". چون آدم شاید ذاتا بلد باشد دروغ بگوید ولی ذاتا بلد نیست با صداقت دروغ بگوید یا یک جوری دروغ بگوید که با مواضع اصولیاش منافاتی نداشته باشد. این است که در راستای وظیفه نجات جهان با خودآموزنویسی، که خودم برای خودم تعیین کرده ام، راهنمای اصولی دروغگویی صادقانه را به شما تقدیم می کنم:
● خودمخلص بین باشید
اولین گام برای دروغگویی در این روش این است که شما معتقد باشید که آدم مخلص، پاک، مؤمن، ساده زیست، متعهد، درستکار و بسیار خوبی هستید. وقتی به این موضوع اعتقاد پیدا می کنید قاعدتا فعل شما چندان دروغ محسوب نمی شود، چراکه مگر ممکن است از یک آدم مخلص، پاک، مؤمن، ساده زیست و چه و چه دروغ سر بزند؟!
این است که اگر فاکتور های منطقی، علمی، تاریخ و حتی طبیعی با گفته های شما نمی خواند، این مشکل آن هاست. دیگران می توانند مغرض و حسود باشند، علوم ابطال پذیرند، تاریخ تحریف شده است و طبیعت هم اصلا مهم نیست.
▪ راهنمای تکمیلی: برای سرعت بیش تر در رسیدن به این مرحله از خودمخلص بینی به مدت چهل روز به آسمان ابری نگاه کنید و تصور کنید که از میان ابرها در حال نزول هستید. قطعا بعد از مدت مذکور باور خواهید کرد که آسمان پاره شده و شما که مظهر اخلاص و ایمان و پاکی و خوبی هستید- را به زمین هبه کرده است.
● اعتماد به نفس داشته باشید
هرگز در هنگام دروغ گفتن به آنچه که مخاطبان درباره شما فکر می کند فکر نکنید و همینطور هیچوقت به این فکر نکنید که آیا ادعاها و اطلا عات شما «می گنجد» یا نه! برای رسیدن به این مرحله، همه حرفها و اظهارنظرها درباره دروغ هایتان را به حساب تعریف و تمجید و ستایش بگذارید و از آنها انرژی بیشتری برای گفتن دروغ بزرگتری بدست آورید.
برای رسیدن هرچه سریعتر به این مرحله، یک فیلتر مغزی برای خودتان بسازید و هر واقعیت را، به آن صورت که دوست دارید برای خودتان تفسیر کنید. مثلا اگر یک نفر در میان صحبت های شما گفت: «آقا چرا این قدر دروغ می گویید، خجالت بکشید!» این حرف را به این صورت برای خودتان ترجمه کنید: «احسنت، آفرین! عین حقیقت را فرمودید، خدا شمارا برای ما نگه دارد.»!
این فیلتر باید آنقدر نهادینه شده باشد که حتی هر ناسزایی را هم به شکل تمجید وتشویق برای شما نشان دهد.
● هر چه بزرگتر بهتر
هیچ وقت اشتباه کسانی که می خواهند راست و دروغ را با هم بیامیزند را مرتکب نشوید. این کارِ افراد بی اعتماد به نفس و بزدلی است که شجاعت و صداقت دروغ گفتن را ندارند و از کمرویی هم رنج می برند.
آدم های بزرگ کارهای بزرگ می کنند وبنابرین دروغهای بزرگی هم میگویند. ادعای راست یا دروغ ،وقتی کوچک باشد ارزش چندانی ندارد و به قدر کافی جلب توجه نمیکند؛ پس تا جایی که می توانید دروغ های بزرگتری بگوئید.
یادتان باشد بسیاری از مردم معتقدند «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» واز این لحاظ، بزرگترین و بی پایه ترین دروغ های عالم هم، در میان مردمی که به «چیزکی » معتقدند،تا حدی باور می شود.
مثلا فرض کنیم قیمت یخ در آلاسکا طی مدت یک سال ۲۳۰ درصد رشد داشته و اسکیموها هم که هر روز با یخ ها زندگی می کنند از این موضوع عصبانی هستند.
بر طبق راهنمای "اصولی" دروغگویی "صادقانه"، اگر شما مسئول قیمت یخ در آلاسکا هستید، نباید بگوئید که "این افزایش قیمت تقصیر من نیست یا افزایش قیمت ۲۳۰ درصد نبوده و مثلا ۹۰ درصد بوده است"؛ بلکه باید کلا هر گونه افزایش قیمت یخی را انکار کنید و حتی با اعتماد به نفس فراوان خبر از کاهش بی سابقه قیمت یخ طی یک سال گذشته بدهید.
او کی؟
● حمله به جای دفاع
بهترین راه فرار حمله است و بهترین راه صداقت در دروغگویی،"صادقانه دیگران را متهم به دروغگویی کردن" است. هر جا که مجالی دست داد و دست کم هفته ای سه چهار بار تمام کسانی که به مخالفت و حتی اختلاف سلیقه با شما مشهورند را به دروغگویی متهم کنید.
این کار سه خاصیت دارد
۱) به آنها ضربه زده اید
۲)"اصولی" تر و در راستای مواضع محترمتان دروغ گفته اید
۳) یک دروغ تازه گفته اید!
● چشم در چشم
شما آدم مخلص و مومنی هستید و اعتماد به نفس فراوانی دارید، پس چه لزومی دارد موقع دروغ گفتن (تازه اگر بشود اسمش را دروغ گذاشت) سرتان را پایین بیاندازید، ناخن تان را بجوید، گوشه های لبتان را پاک کنید واز این جور کارها؟ به جای این کارها لبخند شیرینی بزنید و با صداقت زاید الوصفی در چشم مخاطبتان نگاه کنید که با شنیدن حرفهای شما مشغول شاخ در آوردن یا کف کردن هستند.
برای راحتی کار و سرعت در رسیدن به این مرحله، فرض کنید که مخاطبانتان بره (= بچه گوسفند، با قابلیت بع بع و سرتکان دادن) های خوشگلی با پشمهای فرفری هستند، که آدم دلش می خواهد بخوردشان!
دانشجو کیست ؟(قسمت دوم)
از دید دانشجویان دختر بیکار :
- مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون
- چقدر زندگی بدون آقا بالا سر خوش میگذره
- دختران دائما" غیبت میکنن ولی همیشه در سر کلاسها حضور دارن .
- نوشتن جزوه مهمترین کار و حضور در کلاسها مهمترین وظیفه در داخل دانشگاهه ( خدا داند چرا ؟! )
- فراگیری پیشرفته مهمی به نام آمار گیری که در این زمینه مطلب فراوان است و چندین روز اندر مزایای آمار و آمارگیری در دختران به شخصه میتونم مطلب بدم . فقط همین بگم که سرعت پخش آمار از سرعت نور بالاتر هست و کافیه یکی از پسران کلاس پاچه شلوارش پشت کفشش گیر کرده باشه ، تا مستخدم خوابگاه متوجه این امر مهم میشه و دلایل پیدایش و رخداد چنین اتفاقی در میزگردهای شبانه مطرح میشه و نتیجه آخر اینه که پسرک عاشق یکی از دختران اون جمع هست .
- تفریحات سالم : میزگردهای شبانه پیرامون پسرهای دانشگاه - گذراندن کلاسهای آرایشگری و گریم – طراحی لباس و ابداع مد – آشنا شدن با قلیون و طریقه چاغ نمودن و کا دود کردن آن – سر کار گذاشتن پسرها – نقاشی کردن در جزوات و تزئین آنها جهت اهدا به نیازمندان !! – جستجو و تحقیق در علل کنشهای متفاوت پسران – آموزش رذالت و شیطنتهای پسر کش – تمام تفریحاتی که پسران انجام میدن در میان دختران هم رایج شده و کافیه یک دور تفریحات پسران مرور کنین ، با این تفاوت که در دختران آخرش همیشه به گیس و گیس کشی منجر میشه - آشنا شدن با انواع خوراکهای سرد ( فست فود ) و کافی شاپهای شهر – هفته ای هفت شب شرکت در تولد هم اتاقیها – جمع آوری شماره پسرها و ملغب شدن به 118 – تک زنگ زدن بی موقع و شبانه به گوشی پسران – اونهایی هم که خیرخواه هستن برای اینکه دوستشون صبح برای کلاس بیدار کنن تا صبح پلک رو هم نمیذارن – شرکت در تمامی تورهای سیاحتی ، زیارتی ، علمی و تخیلی دانشگاه .
عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :
- فراگیری هر نوع آرایش و مد لباس
- تغییر قابل توجه از لحاظ ظاهری نسبت به بدو ورود به دانشگاه
- کم آوردن حافظه گوشی جهت درج اس ام اس و شماره دوستان
- تغییر ماهیت از یک دختر آروم به دختری شیطون و بازیگوش
- یادگیری انواع مهارتهای شوهرداری و شوهر فراری
- آشنایی با موارد برخوردهای اجتماعی و معضلات رفتاری
- شکست در عشق
- خیلی وقتها هم متاهل شدن یعنی رسیدن به هدف اصلی و والای دانشگاه
- گوش گرفتگی و شست گرفتگی
- زخم معده و پاشنه پا و ماهیچه های دوگانه فک
دانشجویان شاغل ( دختر و پسر فرقی نمیکنه )
- این جیب اون جیب کردن و دویدن برای جور کردن هزینه بالای شهریه
- دنبال رفع تداخل کلاسها و ساعات کار
- گرفتن پاچه اساتید جهت منعطف کردن آنها ( به خاطر اینکه اگه غیبتها زیاد شد حذف نکنن )
- واکس زدن کفش کارفرما به خاطر دادن مرخصی تحصیلی
- انجام دادن هر گونه کارهای محیر العقول برای مشتری و ارباب رجوع ( به خاطر اینکه نپره)
- گرفتن جزوه از هر کس و ناکسی و کپی کردن آن
- برو سر کار ، بیا کلاس ، وسط کلاس زنگ میزنن بیا سر کار ، اگه شد برو خونه ، کلاست دیر شد ، کلاس ، کلاس ، بسه برو خونه بخواب ( با این اوضاع بنزین ... )
- سرو وعده های غذایی یا ممکن نمیباشد و یا در بین کلاسها یا در بین راه به صورت ضربتی صورت میگیرد .
- خوابیدن در سر کلاس
- فکر پاس کردن چک ، جواب دادن به مسئول ، راه انداختن مشتری و ... به جای تمرکز روی درس !!
- فکر درس ، تمرین ، پروژه ، میانترم ، پایانترم و .... به جای تمرکز در کار!!
عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :
- سر گیجه و موج گرفتگی
- کارت سوخت خالی
- پس انداز منفی و هجوم اقساط
- مدرک
- یک مشت جزوات درهم و برهم که چیزی از توش در نمیاد
- افت شغلی
- زخم معده و لاغری مفرط و چشمانی گود و چهره ای زرد
- کلکسیونی از پاچه اساتید و مسئولین محترم
- کوهی از دیون که تا سالیان دراز باید حملشون کرد
- فراموش کردن هرگونه تمایلات و هنرهای قدیمی و بی میل شدن جهت ادامه آنها
- کم شدن روابط دوستانه و خانوادگی در حد طرد از اون جمع
جیگر آدم خون میشه برای این قبیل دانشجویان . کیه که به دادمون برسه ... ( عضوی از دانشجویان شاغل )
در مجموع دانشجویی مثل پس گردنی و یا تو گوشی میمونه که هم میتونه از خواب بیدارت کنه و هم میتونه بهت آسیب برسونه این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم .
دانـــشـــــجـــــــــو (قسمت اول)
کلمات تشکیل دهنده :
درس بخون
آویزون مباش
نق نزن
شوخی نکن
جو گیر نشو
ورزیده باش
دانشجو کیست ؟
از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :
- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )
- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد .
- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .
- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .
- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .
- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .
- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!
- اگر دانشجویی مذکر با دانشجویی مونث در محیط دانشگاه هم کلام شد باید به کمیته انضباطی مراجعه نموده و توسط منضبطین اونجا جیز شوند .
- پسرا اینور، دخترا اونور در غیر اینصورت جیــــــــــــــز
از دید اساتید محترم و زحمتکش : ( من ارادت ...
- سر کلاس سکوت رعایت شود .
- سوالات سخت مطرح نشود .
- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .
- کسی تیکه نیندازد .
- افراد آخر کلاس ، ندید حذف
- تقلب = مرگ
- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره
- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .
از دید دانشجویان پسر ( بیکاراشون ):
( درتمامی موارد مثبت اندیشی فراموش نشود لطفا" )
- عشق است دوران دانشجویی مخصوصا" اگه یک شهر دیگه باشی
- شهریه رو که بابا جونی میده خرجمونم که خدا میرسونه
- شب با بر و بچس بریزیم دور هم و تا صبح بگیم و بخندیم
- کلاسهای صبح برای خالی نبودن عریضه ( یا غریزه !! ) است ، روم به دیفار سگ میره کلاس . ( ندید بگیرین این اصطلاحی عامیانه در عین حال نا درست میباشد )
- ساعتهای سرو وعده های غذایی >>>> شام : ساعت 3 صبح به بعد – صبحانه : اگه بیدار بودیم ساعت 12 یک تیکه نون به خاطر رفع بوی نامطبوع دهان میلنبانیم . – نهار : خدا خیر بده دانشگاه که حداقل یک سلف داره و هر چند غذاش به رستورانهای شهرمون نمیرسه !! ولی شکمتو برای چند ساعتی پر میکنه .
- مواد غذایی زمان دانشجویی : قلیون هلو نعناع ، تخمه ، مرغ همسایه ، تخم مرغ ( همسایه ) ، سیب زمینی ، سوسیس ، قلیون اینسری با طعم لیب سیمو ( سیب لیمو غنی شده ) ، انواع کنسروجات ، نون بسته ای کپک زده و انواع ترشیجات خونگی
- تفریحات سالم : قلیون - .... بازی (مار و پله منظورمه !! ) - ... بازی ( دخترانه فکر کنین ، عروسک بازی منظورمه ) - کشتی ( از فرنگی و آزاد گرفته تا کشتی چوخه و کشتی کج ) ، اس ام اس بازی ( معمولا" طرف اس ام اس داخل خوابگاه دختران یافت میشود ) - خدا خیر بده ایرانسل که وقت خالی دانشجویان پر کرده و برای رفع خستگی و فراقت از بار سنگین درسها با طرح بنفشش میتونی از بوق ساعت 12 تا خود 6 فکتو نرمش بدی - قبل از رفتن دانشگاه حدود یک ساعت از وقتهای باطله جلو آینه میگذره و اینجا موها و ریش و سبیل تازه روییده بسیار نمایان شده و دقت و تمرکز بیشتری لازم دارن – آب بازی تفریح سالمی هست که در هر خونه ای جای خاص خودش داره و باعث تمیزی و شادابی روحیه دانشجویان شرکت کننده میشه – در زمانهای گذشته دانشجویان هفته ای یک بار برای خلاص شدن از یکنواختی و ایجاد تنوعی در برنامه هاشون مراسم جر دادن داشتن که خوب الان به خاطر تورم و خارج شدن از زندگی غار نشینی کمتر از این مراسم دیده میشه و تقریبا" به منسوخجات پیوسته . مراسم به صورت خیلی ناگهانی و پنهانی شروع میشد به این صورت که زیر پوش و یا پیراهن همخونه ای عزیز جرانده* میشد و به محض روی دادن چنین اتفاقی همگی باید خودشون آماده جریده* شدن میکردن و آروم به کمک دوست دیگر جرانده* میشدن و در اینجا دوستانی که مقاومت میکردن غیر از هدف اصلی که پیراهن و معمولا" زیرپوششون بود جاهای دیگرشون هم مورد تجرید* قرار میگرفت و منجرد* میشد ( * صرفهای مختلف جـــر بر وزنهای مختلف )
- مراسم قبل از خواب که بعضی وقتها جلو خواب گرفته و یا آسیبهای جسمی خطیری در پی دارن . ( منظورم همون بالش بازی و یا نمونه غیر انسانی اون به وجود آوردن چندین طبقه انسانی و یا لحاف تشکی بر روی اولین نگون بختی که خوابش ببره )
- ضبط و نوارها و سی دیهای مختلف خوانندگان هم که از نون شب واجب تره .
- حرکات موزونی که گاها" به صورت سمبل در اومده و داخل کلاسهای درس هم نمایان میشه .
عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :
- نمرات درخشان
- سوز عاشقی
- سینه ای پر آه و پردود
- لباسهایی مستاجر*
- لوازم منزلی که گویای وقایعی تاریخی هستند که در طول این دوران به سرشون اومده از قبیل سوراخهای فراوان و دور سوخته به خاطر زغال قلیون ، رنگهای زرد آثار چای و آبهای مخصوص مراسم ، موهای فراوان به علت ریزش شدید موها و پشمونجات
- اعضا و جوارحی مصدوم به علت درگیریهای مختلف
- فراگیری آشپزی مخصوصا" از نوع ماکارونی و پلوتن ( تن ماهی + برنج)
- زخم معده
- بی خوابی مفرط و جغد گونه
- گوش گرفتگی ( طرح بنفش )
- مرض شست گرفتگی ( به علت تعدد اس ام اس )
خوب به علت زیاد شدن مطلب باز مجبورم در دو قسمت بفرستم
قسمت دانشجویان دختر بیکار و دانشجویان شاغل در قسمت بعدی بخونین .
اینم زندگی نامه ی خواننده ی مورد علاقه ی من
سیاوش قمیشی (متولد(1324)1945در اهواز و بزرگ شده در تهران)آهنگساز شاعر تنظیم کننده و خواننده ای ست که در بین عموم به عنوان خواننده و برای خواص به عنوان آهنگساز و خواننده اعتباری ویژه و متفاوت دارد . نخستین وجه یا شاید مهمترین وجه تفاوت آثار سیاوش قمیشی در ملودی هایش نهفته است . ملودی های بسیار متاثر از موسیقی کلاسیک (اصیل) ایران و در عین حال مبتنی بر آکوردهای غیر معمول و کاملا غیر ایرانی که ترکیبی عجیب و درخشان از موسیقی ایرانی و غربی در قالب ترانه های پاپ به وجود آورده است و همچون مهری برجسته برداشت ناب سیاوش قمیشی را از هنر ایرانی با اشرافی جامع بر انواع موسیقی غیر ایرانی به نمایش می گذارد در بیشتر آهنگهای سیاوش رگه های روشن و قوی از موسیقی ایرانی را می توان یافت که گرچه روایت جزء به جزء موسیقی ردیفی ایران نیستند اما به خوبی حس ایرانی بودن را حتی در ذهن شنونده غیر حرفه ای متبادر می کنند و این هنر اوست که با گریز آگاهانه از تکرار سنتی و نخ نما ملودی های ظریف ایرانی را همچون تارهای طلا بر پیکره ی ترانه اش می بافد . با کمی دقت در آلبوم ها ی سیاوش می توان بسیاری از برداشت های آزاد وی از موسیقی کلاسیک ایران را به وضوح مشاهده کرد . در واقع سیاوش قمیشی و هم نسلان موفقش آموزش موسیقی را از کودکی به طور خوداگاه یا نا خوداگاه با موسیقی ناب ایرانی شروع کردند . شنیدن روزمره اجراهای بسیار موثق و اصیل از بزرگان موسیقی ایران در سالهای (1320 تا 1330) از رادیو تهران تجربه ای تکرار نشدنی برای هم نسلان سیاوش به عنوان کودکان آن روزگار و بزرگان آینده موسیقی نو ایران بود که به مرور پس از آشنایی با حوزه های دیگر موسیقی عملی را از طریق مراجع و منابع کاملا جدا آموزش دیده و تجربه می کردند.
سیاوش قمیشی خود سالهای 1970 را در انگلستان (مهد موسیقی راک) گذرانده و آموزش موسیقی دیده است. موسیقی گروههای بزرگ غربی و شرایط زمانی مکانی فعالیت آنها را از نزدیک درک و لمس کرده و آثارشان را عملا مشق و اجرا نموده است. این آمیختگی عملی با موسیقی روز دنیا در کنار ذهنیت و ناخودآگاه انباشته از ملودی های موسیقی ایران, زمانی که منشا خلق هنری قرار گرفتند ترکیبی نو و بدیع از ملودی و هارمونی را پدید آوردند که پیشتر همانندی نداشت. از این روست که موسیقی سیاوش قمیشی را یکی از بهترین نمونه های هنر هم نسلانش می دانیم. او با برداشت ویژه اش از انواع موسیقی و با توجه کامل به موزیک روز دنیا به ویژه در حیطه ی پروگرسیوتنظیم,صداسازی و میکس به مرز نوآوری و خلاقیتی کامل رسیده و در بیان خود قوام و دوام یافته است. همکاری با تنظیم کنندگانی آگاه و خوش ذوق (که بعضا با وجودی که ایرانی نیستند, توانسته اند با موسیقی ایرانی ارتباط برقرار کنند) و نکته سنجی شخص سیاوش در استفاده آگاهانه و هوشمند از صداسازی های الکترونیک و ساوند افکت های عجیب و بجا در تنظیم قطعاتش, به موسیقی او تنوعی خاص و رنگارنگی منحصر به فردی بخشیده است که موزیکالیته ی ترانه های او را به گونه ای بهتر و جذاب تر نمایان میکند. از لحاظ شعری, ترانه هایی که سیاوش برای کار انتخاب میکند چند ویژگی اساسی دارند که مهم ترین آنها سادگی و روانی کلام و دوری از پیچیدگی های معماگونه ی شعری است.
سیاوش از دیرباز علاقه ای به استفاده از کلام روشنفکر مابانه و غیر مردمی نداشته است و با انتخابی آگاه, به دام ابتذال ناشی از ساده پسندی و بی هویتی هم نیفتاده است. فضای ترانه های او فضایی روشن و امیدبخش است, به دور از سایه های خاکستری و سیاه رایج در ترانه ی نوین ایران.اعتراض موجود در ترانه های انتخابی او هم نوع با موسیقی ای, اعتراضی سیاه و خمود نیست و از تلخی و شیرینی توام برخوردار است. جالب این که متقابلا در کارنامه ی هنری سیاوش به هیچ رو با ترانه های بی معنی و سبک سرانه هم مواجه نمی شویم. شادترین ترانه های او, نه در کلام و نه در موسیقی به مرز انحطاط و ابتذال نزدیک نمی شوند و شعر و موسیقی ترانه های شاد او هم از حدود تشخص, حجب و آبرومندی ماخوذ به حیا بیرون نمی روند. مضامین ترانه های سیاوش عموما مضامین و موضوعات عاطفی در حوزه زندگی فردی و اجتماعی اند وعشق, زندگی و حرکت در این میان نقش محوری و کلیدی دارند و داستان هر ترانه هم غالبا با پایانی روشن و امید بخش همراه است. سیاوش در شناخت و کشف ملودی پنهان در شعر استعدادی خداداد دارد و با قوه ی درک ریتم بسیار خوب,ضرب آهنگ مناسب شعر و ملودی را برای کارش می یابد. به همین دلیل, در آلبوم هایش همه نوع ترانه با ریتم های گوناگون شنیده می شود, تنوعی که شنونده را دچار ملال ناشی از یکنواختی آلبوم نمی کند. او در اجرای ترانه هایش صاحب سبکی مشخص است. آشنایی عمیق با ملودی و تنظیم ترانه ای که آهنگ آنرا بر مبنای توان حنجره و نقاط ضعف و قوت صدای خود ساخته و ویژگی های خاص صدایش اعم از تونالیته و موزیکالیته ی صدا, نتیجه ی خوانندگی اش را بسیار درخشان و پر ثمر کرده است. صدای زخمی و خش دار, آمیخته با تحریرها و غلت ظریف آواز ایرانی جملات آهنگین را با صمیمیت و احساسی ژرف و بی غش می خواند که گویی شعر و آهنگ تنیده بر هم, از جان خواننده بر می آیند و بر دل شنونده می نشینند. به جرات میتوان گفت هیچ آهنگسازی در موسیقی ترانه ی نوین ایران, در طی سی سال گذشته همانند سیاوش قمیشی حرکتی رو به جلو و کمال طلب با حفظ و افزایش روز افزون تعداد مخاطبان نداشته است. ترانه های سیاوش قمیشی (ترانه به معنای جمع آهنگ و شعر و صدا ) مخاطب عام دارد و این عمومیت به ویژه در بین جوانان دیده می شود. شاید او تنها آهنگساز/خواننده ای ست که هر چه بیشتر کار میکند مخاطبان و علاقه مندان جوان تری پیدا می کند و به زبان موسیقی به جوانان, زندگی,عشق و نشاط می بخشد, همچون دوستی همسن در خلوتشان میخواند و مانند پدری مهربان سنگ صبور درد های جوانی شان می شود.
همه ما نسل بعد از انقلاب در داخل و خارج کشور با صدای سیاوش قمیشی زندگی کرده ایم , عاشق شده ایم, گریسته ایم, خندیده ایم و نفس کشیده ایم با او بوده ایم و او با ما بوده است.
موسیقی و صدای سیاوش همچون زندگی اش ساده, روان و بی پیرایه است و به سادگی در ضمیر پاک جوانان می نشیند و شاید از این روست که جوانان بسیار دوستش می دارند چرا که جوانی مظهر سادگی و یکرنگی ست. سیاوش قمیشی مانند سرزمین زادگاهش انسانی آفتابی است
زندگینامه داریوش
داریوش در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۹ خورشیدی درتهران بدنیا آمد . او سالهای اولیه عمر خود را در میانه ، کرج و کردستان سپری کرد . استعداد خدادادی او در ۹ سالگی و در زمانی که برای اولین بار برروی صحنه سن مدرسه قرار گرفت آشکار شد و در ۲۰ سالگی توسط حسن خیاط باشی از تلوزیون ایران به مردم معرفی شد و با ترانه افسانه و جاوید "بمن نگو دوست دارم" درقلب مردم جای گرفت . او با پیدایش عصر بی همتای سبک نوین موسیقی ایران هم دوره بود . داریوش هرگز با عقاید تحمیلی به اجتماع خود سازگار نبود ، ترانه های او حاصل اشعار و موسیقی انسانهایی وارسته چون شاملو ، نادرپور ، جنتی عطایی ، قنبری و بیات است . این موضوع سبب گشت تا ترانه های او در رابطه با عشق ، صلح ، آزادی و عدالت سروده شوند . پس از انقلاب دیگر عرصه ای برای داریوش و هنرش نبود ازاینرو وی از سرزمین مادری خود کوچ کرد .
کارهای او شامل بیش از ۲۰۰ ترانه در ۲۵ آلبوم است . داریوش کنسرتهای بیشماری را در تالارهای بزرگ جهان چون notably
Wembley (لندن) ، Carnegie Hall (نیویورک) ، Kennedy Center (واشنگتن دی سی ) ، Koncertos (استکهلم ) ، Greek Theater (لس انجلس) و Universal Amphitheater (لس آنجلس) به اجراء درآورده است.
داریوش در هنر عکاسی نیز صاحب سبک است ، همچنین در دو فیلم سینمایی "یاران" و "فریاد زیرآب" نیز ایفای نقش نموده است . ترانه ها و پیامهای داریوش بسیار جلوتر از تفکرات عصر اوست . حتی جهان عرب نیز با سبک غنی داریوش آشناست و ترانه های او
را پذیرفته است ، در فستیوال موسیقی ، فیلم ورسانه های تصویری که چند سال پیش در بحرین برگذار شد داریوش بعنوان نماینده سبک
معاصر و منحصر بفرد موسیقی ایران این سبک را به جهان معرفی کرد و برنده بالاترین نشان صلح گشت . وی در مراسم اختتامیه این جشنواره ندای آزادی را بخصوص برای سرزمین مادری خود ایران ، سرداد .