JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

ساندویچ و شخصیت شما

ساندویچ و شخصیت شما

 

یک تحقیق علمی در رابطه با ساندویچ نشان می دهد روش خوردن شما می تواند بیانگر احساسات درونی شما باشد .

 

کدام یک از روش های زیر را برای خوردن ساندویچ در نظر می گیرید ؟

 

1.      ساندویچ خود را به قطعات کوچک تر تقسیم می کنید ؟
 

2.      ساندویچ خود را دو لقمه می کنید ؟
 

3.      ساندویچ خود را آرام و با اشتهایی وصف ناپذیر می خورید ؟
 

4.      همیشه ساندویچ خود را نصف کرده و باقی مانده را در بشقاب می گذارید؟
 

5.      ساندویچ خود را کاملاْ باز کرده و محتویات آن را تنها با تکه ای نان می خورید ؟

 

 

 

۱. چنانچه ساندویچ خود را به قطعات کوچک تر تقسیم می کنید :

فردی منظم ، حساس ، دقیق و عاطفی هستید . در واقع نظم در زندگی شما حرف اول را می زند . دیگران به خوبی می دانند که از چه جایگاهی باید با شما وارد سخن شوند . گذشت شما در زمینه های مختلف زبانزد خاص و عام است . صبر و استقامت از دیگر ویژگی های شماست . دیگران برای انجام کارها و رفع نیازهای روزمره خود روی شما حساب می کنند .

 

 

 

۲. چنانچه ساندویچ را دو لقمه می کنید :

شما ظاهراْ فردی عجول و نسبتاْ خشن بوده و این خصوصیت راحتی در غذا خوردن را نیز نشان می دهد . ظاهراْ خیلی از خودتان مطمئن هستید و می توان گفت که در اکثر اوقات به خاطر عجول بودنتان بدون مشورت با دیگران تصمیم می گیرید که در بسیاری از موارد عواقب آن را نیز متحمل می شوید . معمولاْ شما فرصت رسیدگی به حرف و سخن دیگران و یا حتی خود را ندارید ، که این نیز ناشی از همان عجول بودن ذاتی شماست .

 

 

 

۳. چنانچه ساندویچ خود را آرام و با اشتهایی وصف ناپذیر می خورید :

به راحتی با دیگران دوست می شوید و خوشرو و دست و دلباز هستید و به رای و نظر فرد مقابل احترام می گذارید و از درگیر شدن با اطرافیان پرهیز می کنید ، آرامش خاصی دارید و دیگران از بودن در کنار شما احساس لذت می کنند .

 

 

 

۴. چنانچه همیشه ساندویچ خود را نصف کرده و باقی مانده آن را در بشقاب می گذارید :

آینده نگری و نگاهی به فردا داشتن از ویژگی های شخصیتی شماست . در هر زمینه ای و برای اقدام در مورد هر مساله ابتدا به عواقب آن اندیشیده و با مروری به آینده حال را برنامه ریزی می کنید . مصمم و هوشیارید و نسنجیده حرف نمی زنید . دیر با کسی دوست می شوید اما دوستی هایتان پایدار است.

 

 

 

۵. چنانچه ساندویچ خود را کاملاْ باز کرده و محتویات آن را تنها با تکه ای نان می خوردید : 

شخصیتی قابل احترام دارید . سعی می کنید هیچ گاه به دنبال کارهای بیهوده نروید . نگاه گیرا و نافذ شما می تواند مخالفانتان را به سرعت سر جای خودشان بنشاند . بخش بسیار قوی و ممتاز شخصیت شما آن است که قادرید از جنبه های ناچیز و مادی فراتر رفته و ماورای آن ها را نیز ببینید . انرژی شما برای یافتن دوستان جدید و کم نظیر نیز مثال زدنی است . در حل مشکلات بسیار ماهر و زبر دست بوده و عاشق رقابت سالم با دیگران هستید

 

 

زندگینامه پوران خواننده قدیمی ایران

زندگینامه پوران خواننده قدیمی ایران


 

فرح دخت عباس طالقانی (پوران) خواهرزاده روح بخش خواننده سر شناس اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل ۱۳۳۰ است و به واسطه او جذب خوانندگی شد. او ابتدا با نام بانوی ناشناس و سپس با شهرت همسر اولش (عباس شاپوری) با نام بانو شاپوری و سرانجام با عنوان پوران به کارش ادامه داد. او موسیقی را از شاگردی استاد شاپوری شروع کرد. پوران فعالیت در سینما از ۱۳۳۹ آغاز کرد، برخی از فیلم هایی که او در آن ها نقش آفرینی کرده عبارتند از: ستارگان می درخشند، عمو نوروز، طلای سفید، گرگهای گرسنه، لاله آتشین، آقای قرن بیستم، اشکها ولبخندها، دنیای پول، حاتم طائی، گدایان تهران و توفان بر فراز پاترا

همسر دوم پوران آقای روشن زاده بود که ایشان و آقای بهمنش از بهترین مفسران ورزشی ایران بودند، پوران از ایشان دارای 2 فرزند به نام های امید و آرزو شد. مشهورترین ترانه بهاری را او خواند. شاید هم معروف ترین ترانه نوروزی را. گل اومد، بهاراومد، من ازتو دورم... 15 نوروز ایران، با ترانه او آغاز شد و یا ادامه یافت: 41 تا 56.

 

برای یک دهه کامل و شاید هم بیشتر، بی رقیب ترین خواننده شاد ایران- به سبک خود - بود. در سال های غمگین پس از 28 مرداد، اگر با مرا ببوس می گریستند، با صدای پوران از غم فاصله می گرفتند.

پوران در دهه 1330 مشهورترین خواننده روز ایران شد و در دهه 40 نیز این شهرت را برای خود حفظ کرد. او این راه بلند را خیلی کوتاه طی کرد. از سال 1330 خواند و از سال 1331 با نام مستعار بانو ناشناس وارد رادیو ایران شد. بخت و استعداد خود را در چند فیلم هم آزمایش کرد، از جمله فیلم اول هیکل. بدرستی، کس ندانست چرا از شوهرش شاپوری ویلونیستی که آهنگساز ترانه های او نیز بود جدا شد، اما با روشن زاده تا آخرین لحظات مرگ ناگهانی اش ماند

کمتر می شد حدس زد پوران روزی از فیلتر تنگ برنامه گل ها نیز عبور کند و صدایش برای گلها ضبط شود، که شد! آنها که دستی توانا در ترانه سرائی و آهنگسازی داشتند و دارند، هرکجا از خاطرات خود گفته و نوشته اند، وقتی به پوران رسیده اند بدون لحظه ای تردید از استعداد کم نظیر او برای اجرای تصنیف و ترانه، گوش تیز او برای گرفتن سیلاب های ترانه و آهنگ و آشنائی کامل او به ضربآهنگ ها یاد کرده اند. ریتم را خوب می شناخت و استادانه نیز مراعات می کرد.

از او که در آغاز دهه 60 گرفتار بیماری بی درمان سرطان شد و برای بستن چشم بر جهان، خود را به ایران رساند تا در وطن به خاک سپرده شود، اجرای ترانه های بسیاری باقی مانده است، اما حیف است اگر از ترانه ای یاد نشود که می گویند تا آخرین دورانی که هنوز می توانست زمزمه کند، هرگاه می شد و می خواست آن را با نفسی که بیرون می آمد و کوتاه بود زمزمه می کرد:

چشمای من میل به گریه داره

می خواد بباره

دل نمی دونی که چه حالی داره

چه حالی داره

غصه بجز گریه دوا نداره

خدا نداره

...

هرچی تو دنیا غمه

مال منه

روزی هزاربار

دل من میشکنه

دل دیگه او طاقتا رو

نداره

خدا، نداره

پشت سرهم

داره بد می آره

خدا می آره

از این اجرا، می گویند ضبطی وجود دارد که پوران دیگر نفس خواندن بلند آن را ندارد، اما چنان مسلط آن را می خواند که به گله ای آهنگین می ماند. پوران در سال 1369 زمانی که برای دیدن نوه اش به ایران آمده بود به علت ابتلا به بیماری سرطان درگذشت و در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد

 

روشهای شکار شوهر توسط دخترها

روشهای شکار شوهر توسط دخترها

1-
روش جوادی:
یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با
دو تا شلیک خودشو بهت
برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از
چند دقیقه هذیون گفتن
راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده

خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/
مثلا به ضرب آب قند به هوش
می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می
ترکه و د گریه. وقتی خوب
گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار
میکنه که برسونت.اما از اون
اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری
اما یجوری راه می ری که
مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه...
تا اینجا تو کار خودتو
کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه.

2-
روش یاهو مسنجری:
این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا
هم به خاطر اینه که لازم
نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این
برای آماتورها هم کمک خبلی
بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی
برای رسوندن مفهوم استفاده
کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو
تفاهم هایی پیش می آد که
خر بیار و باقالی بار کن!!
نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب
بطور صریح ادا بشه اما به علت
اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس
بهتره که اصلا قیدشو زد!

3-
روش بچه خر خونی:
همون داستان جزوه و این که خودت واردی.
نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر
زیبایی و خر خونی در مورد
دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین
بهتر که روی این روش خیلی حساب
نکنی!

4-
روش خرکی:
جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی
که بدونه بخاطر بد بخت کردنش
همه کار می کنی.

5-
روش مذهبی خفن:
چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و
آجیل مشکل گشا پخش می کنی .
تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات
هست متوسل میشی و نذر می
کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس
مم تقی یه شمع روشن کنی
...
ایشالا که حاجتتو میگیری.
نکته:خواهر التماس دعا

6-
روش از ما بهتران:
لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!

7-
روش بچه مثبت:
طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی
معقول و منطقی مساله رو
بهش می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که
فکر کنه و بعدشم ایشالا که
بعله رو می گه.
نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده
بودی؟

8-
روش عرفانی:
میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم
انجاست.یه جوری که انگار
حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه
خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات
گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری.
اینجاست که طرف با خودش
فکر می کنه:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست
لیلی
خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته!
نکته:
این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و
بنا براین بسیاری از
کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز
ازدواج در اثر لوله کشی شدن
آب بوجود اومده.

9-
روش لوس گری:
یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ
ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم
که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک
و به دیار باقی می فرسته.
حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر
شکار کرده! و بعدشم مثلال از
ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش
جدا نمی شی! اگه کارا تا
اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست.

10-
روش شهرستانی:
یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف
بشنفه برای دوستت درد دل می
کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی
چشم نا پاک تو رو دید زده و
بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه.
اینجاست که دیگه رگ غیرت
طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه!
نکته:
اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی
موفقییت حساب کنی. اما اوصولا
زندگی با این آدم توصیه نمی شه

 

اختراع گراهام بل زیر سوال رفت

اختراع گراهام بل زیر سوال رفت

یک خبرنگار امریکایی مدارکی به دست آورده که
نشان می دهد آلکساندر گراهام
بل مخترع تلفن در واقع ایده این اختراع را از
دانشمند دیگری به نام
ایلایشا گری سرقت کرده است.

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل ازروزنامه
اینترنتی روسی لنتا:بحث درمورد
مخترع واقعی تلفن از اواخر قرن نوزدهم آغاز
شده است.

هم بل و هم گری در ماه فوریه سال هزار و هشتصد و
هفتاد و شش قصد ثبت
دستگاه مخصوص انتقال صدا از طریق جریان
الکتریکی را داشته اند اما این بل
بوده که موفق به دریافت امتیاز آن شده و
تلاشهای گری برای اثبات تعلق
اختراع به وی در دادگاه با شکست مواجه شده است.

بر اساس این گزارش ست شولمان خبرنگار
امریکایی و نویسنده کتاب «در جستجوی
راز آلکساندر گراهام بل» تاکید کرده که مدارک
کاملا معتبری به دست آورده
که نشان می دهد گری مخترع واقعی تلفن است.

وی در این کتاب که در ماه فوریه سال دو هزارو
هشت در امریکا به فروش
گذاشته خواهد شد به دفترچه یادداشت بل که
درسال نود و نه ترجمه شده و در
اختیار محققان قرار گرفته استناد می کند.
دسترسی به این دفترچه پیش از ان
به درخواست وراث بل ممنوع بود.

به گفته این خبرنگار مطالب مربوط به اختراع
تلفن تنها به فاصله یازده روز
تا ارسال درخواست ثبت آن در یادداشتهای بل به
چشم می خورد و وی پیش از آن
تلاشهای ناموفقی برای ساخت دستگاه انتقال صدا
داشته است.

در درخواست وی تصویر شخصی دیده می شود که
دستگاه انتقال صدا را در دست
دارد و این همان تصویری است که با تفاوت بسیار
جزئی در بسته مدارک ارسالی
گری نیز دیده می شود.

وی هم چنین یادآورمی شود که بل در مراسم نمایش
اختراع که باحضور گری
برگزار شده به شدت عصبی بوده وبا وجود ثبت آن
به نام خودهیچ نقشی در ساخت
اولین تلفن هایی که شرکت بل می ساخته نداشته
است.

علاوه بر این وی از حضور در دادگاهی که شکایت
گری در آن مطرح شده خودداری کرده است

 

بیوگرافی حمیرا

بیوگرافی حمیرا

 

نام اصلی ایشان پروانه امیرافشاری می‌‌باشد. ایشان متولد اسفند ماه سال ۱۳۲۸ در شهر تهران می‌‌باشند. وی از خانواده بانفوذ و سرشناس امیرافشاری که اصالتی آذری دارند می‌باشد. پدر ایشان صاحب ۱۵۰ شهر و روستا در منطقه شرق ایران و توابع طالقان بودند. از همان کودکی حمیرا خانه آنها به افتخار افراد بانفوذ حکومتی شاهد مراسم بزرگ با حضور هنرمندان نامی آن زمان مثل قمرالملوک وزیری، روح انگیز، بنان، ملوک ضرابی و ... بود که همین انگیزه اولیه دختر خانواده برای رو آوری به آواز شد. حمیرا به دور از چشم پدر و با تشویق همسر روشن فکر و تازه از آلمان بازگشته خود با نام نویسی در تست صدا در شورای رادیو آن زمان حیرت و تحسین اعضا شورا را سبب شد و پس از آن تحت تعلیم استاد علی تجویدی و بانو ملوک ضرابی قرار گرفت. وی دو سال بعد در سن ۱۸ سالگی به یک خواننده تمام عیار تبدیل شد.

 

در همان سن آوازی را در دستگاه سه گاه با آهنگسازی علی تجویدی و شعری از رهی معیری به نام صبرم عطا کن را اجرا کردند که در کتاب ترانه‌های ماندگار این اثر به ثبت رسیده است.

 

وی به علت مخالفت پدر با نام مستعار حمیرا فعالیت خود را آغاز کرد اما پدر وی صدای دختر خود را می‌‌شناسد و طلاق دختر خود را از همسرش می‌‌گیرد و به مدت یک سال دختر خود در خانه زندانی می‌‌کند بعد یک سال یک سفر اروپا برای جناب امیرافشاری پیش می‌‌آید. حمیرا که از حمایت مادر خود برخوردار بود دومین اثر خود به نام پشیمانم با آهنگسازی استاد تجویدی و ترانه‌ای از بیژن ترقی در دستگاه همایون اجرا می‌‌کند که به علت مدلاسیون اصیل و فراموش شده آن دستگاه باعث تحول عظیمی در موسیقی سنتی ایرانی می‌شود. پدر وی با آگاهی از اثر جدید دختر خود وی را از خانه طرد و از ارث محروم می‌‌کند. بعد از آن وی مدتی را در خانه پسر عمویش که همسر وی هما میر افشار ترانه سرای معروف بود به سر برد تا آنکه با استاد پرویز یاحقی ازدواج می‌‌کند.

 

صدای ایشان قابلیت سوبرآنو از ابتدا تا اوج را دارد که از کمیاب‌ترین نوع صداها می‌‌باشد. ایشان مدت شش یا هفت سال همسر آهنگساز به نام ایرانی پرویز یاحقی بودند که در این دوره زناشویی آثار ماندگاری با شعرهایی از بیژن ترقی و آهنگ های از یاحقی همچون مرانفریبی هدیه عشق بهار نو رسیده، مرا تنها نگداری، پنجره‌ای به باغ گل و ... اجرا کرده است. وی بعد از انقلاب چند ماه در زندان به سر برد و با پرداخت مالیاتی معادل سی هزار دلار آزاد و تا اواسط سال شصت خورشیدی در ایران ماند و بعد از گذراندن مزاحمت های فراوان با همسر و دختر دو ساله اش به نام هنگامه از مرز پاکستان از ایران خارج شد و از آنجا به اسپانیا و بعد از آن به کاستاریکا در آمریکای مرکزی رفت وی در کاستاریکا دچار افسردگی شدید شد، به صورتی که مدت یک سال تحت درمان روان پزشک بود.

شوهر وی در این میان همسر و دختر خود را ترک و به امریکا مهاجرت کرد. حمیرا با کمک همسر پسر عمویش هما میر افشار به ایالت کالیفرنیا مهاجرت و کار هنری خود را از سر گرفت و در سال هفتاد و هشت خورشیدی به تومور مغزی دچار شد که به صورت معجزه آسایی از اتاق عمل نجات یافت. وی همینک در شهر لوس آنجلس زندگی می‌‌کند

روند خواستگاری

روند خواستگاری

 

یک هفته پس از خلقت آدم:

 

چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

 

پانصد سال پس از خلقت آدم:

 

با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا

(یعنی من موقع زنمه) بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و

می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت مقدس

جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی

 پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی

خودت.

 

دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم:

 

انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با

دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر

دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر

زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده

ای؟ بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید

تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.

 

ده سال قبل:

 

شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان

می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید

چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان

پا بر جاست.

 

هم اکنون:

 

به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام

اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا

نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد"

می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که

نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد. البته در نسخه جدید یاهو مسنجر که

برای مسلمانان تهیه شده در آن از عاقد الکترونیکی و شکلک های اسلامی استفاده میشود

 

شش راه ساده و جالب جهت انتخاب هدیه برای اقایون

شش راه ساده و جالب جهت انتخاب هدیه برای اقایون

 

معمولاً خریـدن کادو برای آقـایـون کــار ساده ای نیست؛ اما همچـنان که تعطیلات نزدیک می شـود و زمان تهیه کـادو فــرا می رسد (چه آنرا دوست داشته بــاشیم چه نداشته باشیم) باید به این فکر باشیم که  معمای "چه چـیز می تـوانـم بـه او هـدیـه بـدهـم کـه دوسـت داشته باشد؟" را به هر نحوی که شده حل نماییم.

اگر همسری دارید که هر چیزی که فکرش را می کنید، دارد (البته بجز یک لامبورگینی نیم میلیون دلاری)، یا یک برادر که هر روز سرگرمی هایش را تغییر می دهد، و یا پدری که به شما می گوید هیچ چیز نمی خواهد برایش بخرید – به ویژه چیزهایی که خیلی دوست می دارد – بنابراین در این شرایط، تهیه کادوی مورد علاقه هر یک از افراد مذکور، کار واقعاً چالش آمیزی است.

هر چند هیچ هدیه مناسبی وجود ندارد که به وسیله آن بتوان تمام آقایون را راضی نگه داشت، اما این 6 نکته شما را با ذهنیت خرید هدیه آشنا می کند و به شما کمک میکند هدیه ای را برایشان انتخاب کنید که از ته دل آنرا دوست بدارند.

1- به کارایی فکر کنید نه به احساستی که القا می کنند

پروفسور "مارگارت راکر" دارای دکترای روانشناسی و متخصص در امورد هدایا، معتقد است  که: "در روابط میان جنس های مخالف، باید به این نکته توجه داشت که آقایون تصور می کنند کادو تنها یک مبادله اقتصادی است."

در حالی که ممکن است یک خانم از خانه ای پر از گل رز حیرت زده شود، یک مرد، بیشتر از هدیه ای خوشش می آید که بتواند آنرا نگهداری کرده و از آن استفاده کند. حالا به نظرتان چوب های بیلیاردی که ستاره های زیبا روی آن نقاشی شده باشند، و یا یک جفت دمپایی رو فرشی جدید چطور است.

2- ببینید چه می خواهد

همانطور که میدانید خانم ها زمانیکه کادویی را می خواهند معمولاً در لفافه به آن اشاره می کنند و سعی می کنند با اشاره غیر مستقیم توجه آقایون را به سمت آن جلب کنند، اما آقایون هیچ علاقه ای به انجام این کار ندارند، آنها دقیقاً چیزی را که میخواهند، به زبان می آورند. به جای اینکه وقت خود را تلف کنید و به دنبال یک "سورپرایز" برای آنها باشید، فقط چیزی که آنها می خواهند را برایشان تهیه کنید و خواهید دید که این مطلب آنها را بیش از پیش خوشحال می کند

نکته اصلی در اینحا این است که ببینید او چه می خواهد و همان را برایش تهیه کنید، نه چیزی که خودتان دوست دارید را بخرید. (یا چیزی که فکر می کنید برایش مناسب است)

3- به علایق او توجه کنید

ما به دنبال خرید کادویی کاربردی برای آقایون هستیم به همین دلیل باید مطمئن شویم که او به آن علاقه دارد. اگر احساس می کنید به ورزش علاقه دارد، می توانید برایش بلیط های یک مسابقه ورزشی را که دیگر در بازار موجود نیستند را خریداری کنید و یا وسایل ورزشی خاطره آمیز (مثلا توپ فوتبالی که عکس تیم قهرمان مورد علاقه اش روی آن حک شده باشد) را برایش تهیه کنید. مردی که باغبانی را دوست داشته باشد، یک وسیله باغبانی و یا یگ گیاه کمیاب، او را بیش از پیش خوشحال خواهد کرد. آیا او به تماشای فیلم علاقمند است؟ شاید یک DVD Player و یا سیستم صوتی دالبی و یا حتی چند تا CD و DVD برایش جالب تر از هر وسیله ی دیگری باشد.

4- از هدایای معمولی پرهیز کنید

این قانون همانطور که برای خانم ها کاربرد دارد، در مورد آقایون نیز صحت دارد. بیشتر مردم، از جمله آقایون، هیچ ارزشی برای کادوهای رایج و پیش پا افتاده قائل نیستند.

این قبیل هدایا، مانند: جوراب و لباس زیر که هر سال به او می دهید به عنوان کادوهایی " کم ارزش" شناخته می شوند و طرف مقابل احساس می کند که شما برای تهیه آنها هیچ تلاشی نکرده و هیچ زحمتی به خودتان نداده اید؛ به گفته "راکر" همه این نوع کادوها به یک چشم دیده می شوند.

راکر می گوید: "اگر هدیه مورد نظر شما، همان کادویی باشد که در جا رختی نگهداری می کنید، می توانید آنرا به هر کسی که می خواهید بدهید و ارزش خاصی نخواهد داشت."

5- چیز جالبی در آن وجود داشته باشد

هر چند تعداد بسیار زیادی از آقایون برای یک کادوی کاربردی ارزش بسیار زیادی قائل می شوند (یک دست لباس کار جدید، لوله آبیاری، و ...) اما اگر بخواهیم کلی صحبت کنیم، آقایون بیشتر کادویی را دوست می دارند که برایشان جالب باشد.

(البته اینجا یک استثنا هم وجود دارد و مربوط می شود به کسانیکه دارای درآمد ثابتی هستند و سن و سالی از آنها گذشته؛ که در این مورد آنها بیشتر چیزی که در حال حاضر به آن نیاز دارند را ترجیح می دهند.)

باید چیزی را پیدا کنید که آقایون از آن استفاده کنند، اما در عین حال استفاده کردن از آن نیز برایشان جالب باشد. هدیه شما نباید چیزی باشد که تنها به درد کار بخورد؛ برای مثال اگر برای یک مرد، یک ست کامل جعبه ابزار بخرید، مثل این است که برای یک خانم جارو برقی  بخرید، مگر اینکه آقا عاشق مکانیکی باشد و شما هم همان جعبه ابزاری را برایش تهیه کنید که مدتها به دنبالش بوده.

6- از عقلتان هم کمی استفاده کنید

آقایون هم بدشان نمی آید که احساس دوست داشته شدن بکنند؛ یک هدیه متفکرانه به راحتی می تواند در آنها احساس عشق و پشتیبانی را بیدار کند. اما به راستی چه چیز باعث می شود یک کادو متفکرانه جلوه کند؟ پیدا کردن چیزی که او دوست می دارد و به آن علاقمند است.

هر چند وقت یکبار هم می توانید کادویی به او هدیه دهید که خودتان برایش درست کرده باشید، مثل تابلویی که بر روی آن تصویر مورد علاقه اش را نقاشی کرده اید، و یا یک جعبه پر از شیرینی های خانگی که دوست می دارد

 

شغل قبلی بازیگران ایرانی

شغل قبلی بازیگران ایرانی

 

1- محمدرضا گلزار --- کلوب زیبایی

2- بهرام رادان --- کافی شاپ

3- پرویز پرستویی --- کارمند دادگستری (قبلاً)

4- پژمان بازغی --- فروش اقساطی خودرو

5- رضا صادقی --- کافی شاپ

6- علی لهراسبی --- تبلیغات

7- تهمینه میلانی --- معماری داخلی

8- قاسم افشار --- آهن فروشی

9- رضا کیانیان --- مجسمه سازی

10-حسین زمان --- استاد دانشگاه

11- یوسف تیموری --- فروشگاه لوستر فروشی


12-
مهتاب کرامتی --- مزون لباس

13- محمد سلوکی --- پیک موتوری و نمایندگی پارس

14- نیما مسیحا --- کارخانه تولید واکس

15- فتحعلی اویسی --- کارمند شبکه اول سیما (قبلاً)

16- لیلا حاتمی --- کافی شاپ

17- محمود شهریاری --- فروش اشیاء عتیقه (قبلاً)

18- بهنوش بختیاری --- منشی صحنه

19- ساعد هدایتی --- کارمند بیمارستان

20- رضا رشیدپور --- محاسبات ساختمانی

21- امین تارخ --- آموزشگاه بازیگری

22- سید محمد حسینی --- معاملات املاک در امارات

23- بهرام شفیعی --- ساخت و ساز

24- مریلا زارعی --- تجارت

25- سیدجواد یحیوی--- کشت گندم

26- علیرضا دبیر --- فروشگاه شکلات

27- رامبد جوان --- تبلیغات

28- مانی رهنما ---- تدریس آواز و مربی دوچرخه سواری

29- مریم کاویانی --- پرستار

30- نیکی کریمی --- مترجم

31- شبنم قلی‌خانی --- مدرس دانشگاه

32- مرتضی حیدری --- سهامدار بانک

33-هرمز شجاعی مهر – سردبیر خانواده سبز

34- سیدمحمدرضا حسینیان --- سردبیر زندگی ایده‌آل

35- لاله صبوری --- مدیر رستوران (قبلاً)

36- حمید غلامعلی --- کارمند بانک

37- رضا عطاران --- آتلیه عکاسی

38- مجید اخشابی --- استودیوی تولید موسیقی

39- مهرداد میناوند --- معاملات املاک در امارات

40- بهاره رهنما --- نویسنده

41- حسین رفیعی --- آتلیه نقاشی

42- محمد نصرتی --- فروشگاه لوازم صوتی و تصویری

43- پوریا پورسرخ --- طراحی فضای سبز

44- شاهین آرین --- تالار پذیرایی

45- سپند و کمند امیرسلیمانی --- آتلیه عکاسی

46- حسن جوهرچی--- تبلیغات

47- علی دهکردی --- دفتر فیلمسازی

48- حمید استیلی --- بوتیک

49- محمدرضا فروتن --- دفتر طراحی داخلی

50- امیر تاجیک --- مهندسی بدنه هواپیما (قبلاً)

51- سید جواد هاشمی --- معلم

52- مریم امیرجلالی --- حسابدار

53- کریم باقری --- نمایشگاه اتومبیل

54- علی مصفا --- کافی‌شاپ

55- مرجان شیرمحمدی --- نویسنده

56- مسعود کیمیایی --- مدرسه فیلمسازی

57- حمید خندان --- کافی شاپ

58- داریوش مهرجویی --- مترجم

59- علیرضا افتخاری --- ساخت و ساز

60- اندیشه فولادوند --- تجارت

61- خشایار اعتمادی --- ساخت و ساز

62- نگار جواهریان --- روزنامه‌نگار

63- لاله اسکندری --- صنایع دستی

64- افشین یداللهی --- روانپزشک

65- گلاب آدینه --- کلاس بازیگری

66- محمد اصفهانی --- ساخت و ساز

 

یک تست عاشقانه که اندازه علاقه شما به همسرتان را معلوم می کند

یک تست عاشقانه که اندازه علاقه شما به
همسرتان را معلوم می کند

آی سلام و علیکوم .همین اولش بگما یه وقت(...)
نشید برید زن بگیریدا.....
ایناها... روزگار منه سیاه بختو بینید. هر روز
جنگ و دعوا ....هر روز آه
و زاری...مگه میتونم جُمب بخورم...دارم یانگوم
رو نیگا میکنم، میگه چرا
همش یانگوم رو نیگا میکنی ...مگه امپراطور دریا
چشه؟ میگم چشم نیست گوشه
، ولی من دوس دارم یانگومو نیگا کنم(بله از پشت
صحنه اشاره میکنند که
یانگوم چند هفتس تموم شده) خودمم میدونم
...
اصلا به شما چه تو نوشته هایه
من دخالت میکنی.

داشتم میگفتم....میخوام برم باشگاه پرورش
اندام ، میگه تو که اندامت
خوبه...چی شده که باز میخوای بری باشگاه؟

میگم باباجان واسه سلامتی ، واسه
شادابی....خودت رو نیگاه کن شبیه کوه
آب و برق شدی! اینو که گفتم دیدم یهو یه چیزی
مثل کابل دکلهای همون کوه
آب و برق خورد تو صورتم و از حال رفتم... خلاصه
وقتی اومدم تو حال تصمیم
گرفتم که یه تست عاشقی واستون تهیه کنم ...اگه
تونستید توش امتیاز بالای
50
بدست بیارید اونوقت معلوم میشه که میتونید
یه زندگی رو اداره کنید
وگرنه عمرا از فکر عشق و قاشقی...ببخشید عشق و
عاشقی بیاید بیرون و
بچسبید به کار کار کار...پول پول پول ...ها ایه....

این تست عشقولانه شناسی به این صورت است که
گزینه الف ، 1 امتیاز دارد و
گزینه ب ، 2 امتیاز ،گزینه ج، 3 امتیاز و گزینه
د نیز ، 4 امتیاز رو شامل
میشه .خلاصه از ما گفتن اگه امتیازی زیر 50
بیارید هیچوقت عاشق نشید



خب آماده اید…پس
شروع میکنیم:

1
ـ اگه روز خواستگاری قرار شد که 4 سال تو عقد
باشید و بعد از گذشت
اولین سال عقدتون ، پدر زن شما بهتون گفت که :
دستوپاچلفتی پس کی میخوای
این ترشیه ما رو ببری خونه بخت ؟ اونوقت شما چی
کار میکنید:

الف: مثل پدرزن ذلیلا(پ زذ ) سرتون رو خم میکنید
و با ترس و لرز میگید:
آقا جون همین یه ماه دیگه دستشو میگیرم و
میبرم.

ب: مثل آدمهای با اعتماد به نفس تو روی
پدرزنتون وای میستید و میگید : تو
چی میگی دیگه یره ...اونش به خودوم ربط دِرِه
فهمیدی یره؟!

ج: مثل آدمهایه طناز و با رویی گشاده به صورت
پدر زنتون نیگاه میکنید و
میگید هنوز ترشیش نرسیده ، وقتی خوب رسید و
ترشی لیته شد ، اونوقت برای
مصرف خانگی حتما میبریمش خونه بخت!

د: با چهره ای غمگین و مظلومانه به پدر زنتون
میگید: آقا جون خودتون که
بهتر میدونید تخم مرغ چقدر گرون شده. شما جای
من بودید چه کار
میکردید.مگه مرض دارم یه نون خور اضافی دنبال
خودم راه بندازم؟

2
ـ بر فرض اگه تونستید اون خانم رو با بدبختی
به خونه ی بخت ببرید و
فهمیدید که به جای دسپختِ ایشون ، همش باید
دستپخت سیبیل کلفتای رستوران
ها رو بخورید ، بعد این موضوع را چگونه با
همسرتان در میان میگذارید؟

الف ـ به شوخی بهش میگید ببین عزیزم ، من که تو
رو الکی نگرفتم ! من تو
رو گرفتم که واسم غذاهایه خوشمزه بپزی تا
بخورم و چمبه بشم! وگرنه به چه
دردی میخوری پس تو ؟! هان ؟ اصلا پاشو برو خونه
ی ننه ات دختره ی بی هنر!

ب ـ به خاطر گزینه ی الف یه چکش به دهانتان
اصابت میکند و دندوناتون
میشکند و میریزد تو حلقتون و دیگه حرفی
نمیتونید بزنید و میرید یه پرس
کباب از اصغر اقا میگیرید و میاید میدید
همسرتون میل کنه....چون خودتون
که بی دندون شدید دیگه!

ج ـ مثل مردای خوب و( زذ) میگید چشم نوکر همسر
گلم هم هستم ...تو
بادمجون بخواه ! و بعد شاهد نگاه عاقل اندر
سفیه خانمتون به خودتون
میباشید ولی نمیفهمید و میخندید…مثلا فکر
میکنید چقدر مرد خوبی هستید..هی
هی هی

د ـ به نظر من مهم عشق است . عاشق همسرم هستم و
حتی حاضریم یه نون و
پنیر رو با عشق بخوریم ولی به همدیگه بد نکنیم
، ولی خب تحمل کردن هم
اندازه ای داره...اگه پخت و پز بلد نباشه با سگک
کمربندم کبودش
میکنم.....قاط بزنم هیچی حالیم نمیره !



3
ـ اگر خدا به شما یه بچه هدیه داد و یه روز که
از حموم در اومدید
ببینید یهو خانمتان بچه را در مقابل چشمانتان
گرفته و در حالی که بوی
خوشی از بچه تان ساطع میشد ، به شما گفت بیا
بگیر این بچتو عوضش کن چون
خونه را بوی گند برداشته، اونوقت شما چه کار
میکنید؟

الف ـ میخندید و میگید آی بابا قربون بوی گندش
بره ... میبینی خانم چه
بچه ایه .... به باباییش رفته ! بابا فداش شه و
بچه را میبوسید!

ب ـ بهش با مهربانی میگید ببین عزیزم من دستام
به کهنه ی بچه آلزایمر
داره !....اگه به کهنه اش دست بزنم پوست دستم
تیره میشه ! اگه پوست
دستم تیره بشه بعد دیگه نمیتونم پول دربیارم
واسه بچه کهنه بگیرم و
اینطوری تمام خونه تیره میشه !

ج ـ یه نیگاه زیرکانه و با اخم به سگک
کمربندتون که رویه شلوارتون
خودنمایی میکنه ، میکنید و سپس یه نیگاه به
خانمتون...بعد اونوقت اگه
خانمتون ترسید ، که شما برنده شدید ولی اگه
خانمتون نیز یه نیگاه زیرکانه
به کفگیر و قابلمه انداخت اونوقت من توصیه
میکنم سریع به حرفش گوش بدید و
دریغ نکنید

د ـ میگید کور خوندی نویسنده ! من اصلا بچه دار
نمیتونم بشم که بخوام
کهنه اش را عوض کنم ! من هم بهش میگم خوش به
حالت کاش من جای تو بودم !

4
ـ اگه تو اداره نشستید و دارید کاراتونو
انجام میدید و بعدش تلفن زنگ
بزنه و مادرتون شما رو برای آنشب به خونشون
دعوت کنه و وقتی میایید خانه
ببینید که همسرتون میگه که مامانم امروز زنگ
زد و برا امشب ما رو دعوت
کرد ، بعد اونوقت چکار میکنید؟

الف ـ میشینید گوشه ی اتاقتون و میزنید زیر
گریه و به یاد روزهایه خوش
مجردیتان می اُفتید....( خیلی بی بنیه هستید
بابا)

ب ـ میرید تو حیاط و بلند داد میزنید و میگید
خداااااااااااایا من چقدر
بدبختم آی مردم آی همسایه ها...به دادم برسید
...
بیاید منو از دست این زن
نجات بدید بعد در این هنگام با برخورد یک
ملاقه به فرق سرتون از حال
میرید

ج ـ در این موقع خونسردیه خود را حفظ کرده و
میگید نخیر ....فقط میریم
خونه ی مامانم ، فهمیدی یا باز با سگک کمربند
بیافتم به جونت و کبودت کنم
هان؟ در این لحظه احتمالا خانمتون جلوتون
سوسک میشه و کم میاره ....فقط
در این لحظه سرتون رو به هیچ وجه بر
نگردونید....شَتَرَق....ای بابا گفتم
که برنگردونید ...حَقِته ، باز سرت با قابلمه
اهدایی از طرف همسرت اصابت
کرد؟ حَقِته . تا تو باشی به حرفم گوش ندی !

د ـ ما اصلا سر این موضوعات هیچ مسئله ای با هم
نداریم و از عصر با خانمم
اینا میریم خونه ی مادرشون تا شب و شب واسه ی
شام و خوردن میریم خونه ی
مادرم اینا....اینجوری هم همسرم راضیه و هم
مادرزنم! ( اَه اَه زن ذلیل
بدبخت )

اوه اوه خاک به سرم شد...دیدید چی شده ؟! فکر کنم
همسرم پشت سرم با یه
قابلمه واستاده و داره مطالبمو میخونه و
عنقریبه که اگه سرم رو بر گردونم
، با قابلمه بکوبونه تو ملاجم....به نظر شما چه
کار کنم...یکی نیست بهم
بگه تو که خودت هیچی از عاشقی بلد نیستی این
تست طرح کردنت چیه
دیگه....حالا باید بیخیال شم ..من شما رو به خدا
میسپارم و امیدوارم
هیچوقت عاشق نشید

اِ سلام به همسر گلم ...حالت
چطو........شَتَرَق......آخ مُردَم!