JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

دیگه از این به بعد مواظب خودتون باشین

دیگه از این به بعد مواظب خودتون باشین

 

شکا ماوس توپ

Featured
(Click on an image below to change your cursor!)

 

سلام اینم شکل ماوس راستی از خودم چه طوره؟





Ace


Garfield


Wave


Alien


Lobster


Ladybug


Heart


Beat Chic


Green Arrow


Crocus


Shades


Danica Patrick


Natalie Portman


Hayden Christensen


Natalie Glebova

سیندرلا طنز

سلام
خوبین که؟
تمام اسمایه این داستان ساختگیه به جز سیندرلا
____________ _________ _________ _________ _
یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بی پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود .
سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود . .... القصه ، یه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشی زیر دلش زده بود ، خر شد و تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم ..... مامانش : بعله پسر دلبندم .... شاهزاده : من زن می خوام ..... مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم .....مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟ ....... شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم ...... مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم . خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ، شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم ...( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد ....سیندرلا گفت : سلام....... فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟ ...... سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم .......فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سیندرلا : چشم میرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ .... سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولی آژانس ماشین نداشت . زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟ یارو گفت : نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟ فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو ، سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم . فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!! سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟ .... فرشته : بعله می خوره .....سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای. فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟....... سیندرلا : نه ندارم ........ فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟..... سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه ، مثل پسرای امروزی . سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم.....فرشته : چرا نمیری؟........ سیندرلا : آبروم می ره....... فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم ....... سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدیند وای چه خبره !!!!! شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد . سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ی ملوسم منو می گیری ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سیندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه. خلاصه عزیزان من شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم ، به هیچ خری هم ربط نداره . همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا ... سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و شونصد تا بچه به دنیا آوردند

درباره سریال نرگس طنز

 

سریال نرگس هم رو به پایان است. البته  طرفداران پر و پا قرص سریال های تلوزیون زیاد غصه نخورن چون تو ماه رمضون سریال "خوب، بد، زشت" که البته اسمش هیچ ربطی به فیلم معروف "خوب ، بد  زشت " نداره و در واقع کارگردان اون فیلم معروف به طرز نا جوانمردانه ای از اسم این سریال تقلید کرده بود پخش میشه. بهتون مژده می دم که این سریال هم سرشار از ازدواج، اعتیاد، عشق، دختر و پسر هایی که معلوم نیست از کجا هی همینجوری جلوی هم سبز می شن، دیو هایی که تبدیل به فرشته میشن، ایدز، ماکسیما، طلاق، دوباره ازدواج، نوشابه،  دمپایی کهنه و ... است. پس حالا عجالتا

نکته هایی از سریال نرگس رو داشته باشید تا بعد

 

این روزها هر جا که میری صحبت از نرگس و شوکت و نسرینه!...

Image hosting by TinyPic

 

 

 

تعلیمات اجتماعی و بار مفاهیم این سریال اونقدر جذاب و لطیف
است که نمیشه از دیدنش چشم پوشید!...

Image hosting by TinyPic

 

 

 

بطوریکه حتی در لیگهای اروپا هم تصمیم گرفته شده برای جذب
تماشاگر از این سریال استفاده بشه!...

Image hosting by TinyPic

 

این سریال نقاط قوت بسیاری داره!... مثلا ریتم تندش روی هرچی
فیلم اکشن مثل ماتریکس و کبرا ۱۱ رو کم کرده...!

Image hosting by TinyPic

 

واقعیتهای تلخ اجتماعی مثل فقر رو به صورت کاملا ملموس و
باور پذیر به تصویر کشیده!....

Image hosting by TinyPic

 

ارزش و جایگاه واقعی روابط خانوادگی رو به همگان نشون داده!...

Image hosting by TinyPic

 

 

آخرین و ناشناخته ترین روشهای روانشناسی رو آموزش داده!...

Image hosting by TinyPic

 

 

 

... و مهمتر از همه روی تمام کلیشه ها و باورها خط بطلان کشیده.
چرا نمیشه بدون داشتن یک ذره عقل و سواد و هنر و استعداد و خوشگلی یه پسر پولدار و خوشگل تور زد؟!!... .
 
Image hosting by TinyPic

 

 

در این سریال هم کما فی السابق زمستون میره و رو سیاهی به شوکت (زغال) می مونه . ضمنا از الان بهتون بگم که پس از تمام شدن سریال به دلیل اینکه بینندگان درخواست های بیشماری خواهند داشت مراسم پشت صحنه و نقد و بررسی به مدت 15 شب برقرار خواهد بود.  

 

( با تشکر از مهناز یزدانی و خبر گزاری البرز)

آفرینش زن

بنام خالق صبر و گذشت

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

هر نفس که میزنیم یک قدم به مرگ نزدیک میشیم و گذشته ها با تمام شیرینی ها و تلخی هاش کوچک و کوچک و کوچک میشن . من الان به این فکر میکنم که زندگی سراسر جبره! یک جبره زیبا چون اراده معشوق در او ونه پس راضی هستیم به رضاش!
 آفرینش زن
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد:چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟
او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.

باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از
جایش بلند شد ناپدید شود.

بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا
قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
گفت:شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد:فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته
باشند.
-این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.

خداوند سری تکان داد و فرمود:بله.
یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید،
از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.

فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .
خداوند فرمود:نمی شود !!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است،
تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با
یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی
که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
فرشته پرسید:فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد:نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد
.
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی
زیادی مواد مصرف کرده اید.
خداوند مخالفت کرد:آن که نشتی نیست، اشک است.
فرشته پرسید:اشک دیگر چیست ؟
خداوند گفت:اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی،
تنهایی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها
واقعا" حیرت انگیزند.
زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.

همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گریه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.

در مقابل بی عدالتی می ایستند.
وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قید و شرط دوست می دارند.

وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی
دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر
برایشان مهم هستید.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و
بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان
می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند

خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد
فرشته پرسید:چه عیبی ؟
خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند
 

سلام دوستان باید بگم حالم تقریبا بهتره

 

سلام دوستان باید بگم حالم تقریبا بهتره و بازم با مطالبی جالب اومدم

این هم یکی از عکس های باحال جوجو کاره خودم درست  کردمش

چت کردن ایرانی ها

خوب از همه چیز بچه ایرونیا گفتیم جز چت کردنشون
البته همه موردا این جوری نمیشه
اینم فانیه جدی نگیرید
در هر صورت حواستون جمع باشه
 
 

 

جالبه...دیگه نه لازمه هول کمیته رو بزنی ، نه لازمه اعصابتو خرد کنی تا از ترافیک فرار کنی ، نه حتی لازمه تیپ بزنی و کلی گریس و رنگ روغن بزنی به موهات . فقط یه پنجره رو باز می کنی ، یوزر و پسووردو می زنی و می ری تو دنیای بی انتهای وب. قربونش برم الانم که دیگه فرهنگ ما ایرانیا چنان ساخته شده که هیچ کسی از اینترنت استفاده الکی نمی کنه . نه کسی دنبال فیتلر شکنه ، نه دنبال سایتای عکس دار باحال (شما بخونید سایتای آموزشی آمیزشی)...هممون فقط می ریم تو دنیای مجازی اینترنت تا با دوستای مجازی تر از خودمون بچتیم و ایمیلای مارشال مدرن گروپ رو ببینیم! این یعنی استفاده علمی و بهینه و غیر ابزاری از اینترنت.چون اولا : وقتمون تلف نمی شه که بخوایم تیپ بزنیم و بریم با هزارتا بدبختی از ترافیک بگذریم و نه لازمه پول بنزین بدیم ..... خلاصه می ریم تو این دنیاهه و اگه آیدی مون پسرونه باشه که هیچیوهر چی بنویسیم Hi...Hello.. .Asl plz...اسم من آلفرده شما چی؟...هیچکی جواب نمی ده ولی...ولی اگه آیدی دخترونه باشه خدا بده برکت.بس که ارزش خانوما رفته بالا همه می ریزن سر آیدیمون تا بلکه این چیز با ارزشو تصاحب کنن.حالا بگذریم از اینکه اگه پسره اسمش قلی باشه می گه اسمش خاویره و اگه دختره اسمش بلقیس باشه می گه باربارا(آخه می دونین چیه؟می گن یه مرد کوری زن گرفت. یه مدت که گذشت زنه بهش گفت : حیف که کوری و نمی تونی ببینی من چقدر خوشگلم.مرده گفت : والا به قول خودت من کورم و نمی بینم ولی تا اونجا که عقل من می رسه اگه تو خوشگل بودی چشم دارا تو رو می گرفتن و به من کور نمی رسیدی).آره خلاصه آخر قضیه اگه هر دوشون شانس بیارن و بتونن چاخاناشونو واسه همدیگه قابل قبول کنن ، با هم قرار می ذارن...
.حالا بذارین یکم از چاخانا بگم...مثلا خانم غذای مورد علاقه ش نون چاییه ، می گه غذای مورد علاقه من پیتزا با گوشت فیله نهنگ جنگلهای آمازونه . یا چه می دونم آقا خواننده مورد علاقه ش حمیرا سیرابیه می گه من فقط آهنگای دی جی آنتونیو باراباسو گوش می دم.حالا این اسمارو از کجاشون در میارن؟من می دونم ولی خوب نیس بگم از کجاشون.خلاصه قراره رو با هم می ذارن و باز میان با هم می چتن و این به اون می گه خیلی گیجم بی تو هیچم و اون به این می گه بی تو می میرم مثل پیچک دورت می پیچم و الاماشاالله ، تا می رسن به قرار حضوری...
می رسن به قرار حضوری و دادن مشخصات...دختره به پسره می گه من پوستم سفیده با بینی کوچیک سربالا که تازه یه ماهه عملش کردم و لب و دهن غنچه ای و قد بلند و چه می دونم موهای بلوند جگری ( آخه تو نمی دونی دختره چه جیگریه ) و مانتو شلوار مشکی مایل به قرمز. پسره هم می گه من رنگ پوستم نقره ای مایل به سبزه ( احتمالا کپک زده ) با قد بلند و عینک ریبن پلیس گربه ای و بلیز شلوار هفت رنگ . بعد هر کدوم می رن تو فکر که حالا این لباساتو از کجا جور کنیم...
خلاصه روز قرار می رسه و آقا با یه شاخه گل میمون و خانم با یه شاخه گل رز زرد می رن سرقرار . آقاهه مادربزرگ دختره رو می بینه که اومده سرقرار...در حقیقت یه چیز سیاه پشمالو می بینه به قاعده رطیل که لباس تنش کردن و اگه احیانا لباساش سیاه باشه تو شب گم می شه و یه ایران نمی تونن پیداش کنن.خانمه هم از اون طرف یه نون سنگکی رو می بینه با بیدرسود ( لباسکار سرتاسری ) که خدایی هفت رنگه . از رنگ غذا بگیر تا رنگ روغن ترمز ماشین و رنگ شاش بز که معلوم نیست این آخری از کجا اومده . و اینجاس که می زنن به تیپ هم : که تو به من دروغ اغفالی گفتی و چه می دونم تو منو به دروغ اغفال کردی و از این حرفای استرس آور و بعدشم از هم جدا می شن و خانم می مونه و گل رز و دنیای اینترنت وآقا و گل میمون و آیدی دخترونه...تا باز هر کدوم یکی رو گیر بیارن و این بازی رو سرش پیدا کنن.
 

 

تاریخ تولید یک ماه پس از انقضاء لووول

 

اینجا رو باش!! این کارخونه هم گوش ملت رو مخملی دیده !!  لول